ماجرای فکر من



آری انسانِ جامع انسانی است که سعی می‌کند تمام ابعاد وجودی‌اش رشد کند. ابن‌سینا می‌گوید: انسان به همان اندازه که خود را از علمی محروم کند، به همان اندازه ناقص است. می‌گوید انسان بی‌نقص کسی است که تمام ابعادش را بتواند تغذیه ‌کند. می‌گوید: حتی اگر به علم ریاضی کم علاقه‌ای بدان که به همان اندازه ناقصی. یعنی اگر کسی دوست نمی‌دارد تفکر ریاضی داشته باشد و یا نسبت به تفکر فلسفی بی‌علاقه است، بالاخره در همان راستا ناقص است. ولی حرف ما این است که وقتی شما تلاش خود را نمودید که در حدّ ممکن شخصیت جامعی داشته باشید ولی با این همه در بعضی برهه‌ها مجبورید یکی از ابعاد را به حاشیه برانید. بیایید اولویت‌ها را مشخص‌ کنید.

خود ابن‌سینا هم می‌گوید‏، اگر آن چیزی که من در آخر عمر به آن رسیدم اول عمر به آن می‌رسیدم، به شکل دیگری زندگی‌می‌کردم. ابن‌سینا آخر عمر متوجه‌شد یک حکمتی غیر از حکمت موجود در کتاب اشارات و تنبیهات» باید به بشر عرضه ‌کند، اسمش را حکمت مشرقی» گذاشت، ملاصدرارحمة‌الله‌علیه» هم به همین جهت اسم فلسفه‌اش را حکمت متعالیه» گذاشت. ابن‌سینا ظاهراً یک چیزهایی هم در رابطه با حکمت مشرقی نوشته ‌بوده که در حمله غزنویان به اصفهان از بین ‌رفته ‌است. و نمط هشتم و نهم اشارات او نیز خبر از چنین رویکردی دارد.

ادب خیال، عقل و قلب؛ صفحات ۴۲ و ۴۳
 اصغر طاهرزاده

کتابی که جدیداً شروعش کردم، به زودی معرفی کتاب‌هارو شروع می‌کنم و شاید هم کمی نقد راجع بهشون بنویسم. نقد رو مطمئن نیستم ولی معرفی مختصر و مفید حتمی است. یه معرفی کتاب که شما ترغیب بشید کتاب بخونید :) فلسفۀ غرب هم خوبه، اما فسلفه اسلامی چیزای جالب‌تری داره، شاید من مطالعاتم هنوز کمه و نمی‌تونم نظر قطعی بدم ولی تا اینجا شخصاً که با فلسفه اسلامی بیشتر حال کردم.


 

  • نام: پرومر
  • ژانر: اکشن، ماجراجویی، کمدی، درام، فانتزی، علمی تخیلی، مهیج
  • سال ساخت: ۲۰۱۹
  • نوع اثر: انیمه
  • زمان: ۱۱۱ دقیقه
  • کشور سازنده: ژاپن
  • رده بندی سنی: ۱۳+ سال
  • خلاصه داستان: در زندگی روزمره و در میان مردم ، اشخاصی وجود دارند که از یک سری مسائل رنج می‌برند. وسط ازدحام جمعیت در مترو، در ترافیک، در خانه و در هنگام وقوع مشکلات خانوادگی، اشخاصی هستند که مورد ظلم واقع شدند. در یکی از روزها، خشم و نفرت آنها در قالب آتشی عجیب از درونشان فوران کرده و هرچیز که در اطراف آنها وجود داشته باشد سوزانده می‌شود. این موجودات افروخته نام گرفتند. داستان اصلی، سی سال بعد از پیدا شدن اولین افروخته‌ها رخ می‌دهد.
ادامه مطلب

مشخصات اثر:

  • نام: میرایِ آینده
  • ژانر: ماجراجویی، درام، فانتزی
  • سال ساخت: ۲۰۱۸
  • نوع اثر: انیمه
  • زمان: ۹۸ دقیقه
  • کشور سازنده: ژاپن
  • رده بندی سنی: تمامی سنین
  • خلاصه داستان: "میرایِ آینده" داستان پسر کوچکی را روایت می‌کند که با آمدن عضو جدیدی به خانواده، زندگی‌اش دچار تغییراتی می‌شود.
ادامه مطلب

مشخصات اثر:

  • نام: اسم تو (Your Name)
  • ژانر: ماجراجویی، عاشقانه، ماوراءالطبیعه، فانتزی
  • سال ساخت: ۲۰۱۶
  • نوع اثر: انیمه
  • زمان: ۱۰۶ دقیقه
  • کشور سازنده: ژاپن
  • رده بندی سنی: ۱۳+ سال

خلاصه داستان:

  • میتسوها میامیزو دختری است که در روستا زندگی می‌کند و از وضع خود راضی نیست. او از زندگی روستایی خسته شده و آرزو دارد که به پسری خوش‌تیپ در توکیو تبدیل شود، تا اینکه.
ادامه مطلب

اعتراف می‌کنم که نقد کتاب‌ها، سخت‌ترین نقد را در میان بقیه آثار دارند. تنها کاری که در قبال یک کتاب می‌توانم انجام دهم، معرفی مختصر و مفیدی از آن و نقد کوتاهی است. البته در این معرفی اجمالی که نقد کوچکی هم همراهش می‌آوریم از کتاب "چگونه کتاب بخوانیم" نوشتۀ مورتیمر ادلر کمک می‌گیرم. پرسیدن سوال‌های مشخص از خوانندۀ کتاب و توانایی پاسخ دادن به آن‌ها باعث نقد هرچه بهتر یک کتاب می‌شود. شاید یک مدتی طول بکشد تا کتاب‌هایی که خوانده‌ام را معرفی و نقد کنم و فعلاً به معرفی انیمه‌ها و گذاشتن آدرس آن‌ها بپردازم، اما به زودی شروع می‌کنم. شروع می‌کنم و هر کتابی که خوانده‌ام را به بهترین وجه ممکن معرفی می‌کنم و این معرفی تنها یک معرفی خشک و خالی شامل اطلاعات آن کتاب نیست، بلکه حاوی پاسخ به سوالاتی است که برای درک بهتر آن کتاب از خودم می‌پرسم. / به زودی بعد از یادداشت برداری از کتاب چگونه کتاب بخوانیم، روشی هم برای نقد کتاب در این وبلاگ به طور خلاصه ارائه می‌دهم تا شما هم کتاب‌های خود را نقد و معرفی کنید تا دیگران نیز استفاده کنند.


ناروتو اولین انیمه‌ای بود که خودم شخصاً به دنبال تماشای آن رفتم. قبل از آن هیچ وقت معنی انیمه را نمی‌دانستم. به مرور با تماشای حدود ۵۰۰ قسمت ناروتو شیپودن، من هم وارد دنیای انیمه و حس و حال آن شدم. البته هیچ‌وقت حافظه‌ام یاری نمی‌کند و یادم نمی‌آید که بین انیمۀ ناروتو (حدود چهار سال پیش) و بین انیمه نام تو حدود (دو سال پیش) چه انیمه‌هایی تماشا کردم. شاید هم هیچ انیمه‌ای تماشا نکردم؛ تنها چیزی که به خاطر دارم تماشای انیمه‌هایی بود که اسمشان را هم شاید هزار نفر نشنیده باشند. انگار که برایم فرقی نداشت، انیمه معروف باشد یا نه، مهم این است که فقط انیمه باشد. البته انیمۀ درست حسابی هم باشد.
ناروتو انیمه‌ای است که شاید در میان انیمه‌های دیگر، بیشترین مانور را روی مفاهیمی مثل جنگ و صلح، عشق و نفرت و دوستی و دشمنی می‌دهد. تقریباً در تک تک قسمت‌ها و در طول داستان ما شاهد این تضادها هستیم. همه برای صلح مبارزه می‌کنند، جنگ راه می‌افتد و هیچ‌وقت هم تمام نمی‌شود. حال آن که اگر جنگی نباشد، خود به خود صلح هم برقرار می‌شود. اگر عشقی نبود، زندگی معنایی نداشت، ولی زمانی هم که عشق وجود دارد، باید متقابلاً مراقب نفرت هم بود و همینطور دوست و دشمن. / البته در مسئله جنگ و صلح، باید دید که چه کسی جنگ را آغاز می‌کند و همچنین، چه کسی آتش جنگ را شعله‌ورتر می‌کند.
در انیمۀ ناروتو، عده‌ای برای نابودی کل دنیا یا به قول خودشان اصلاح دنیا) به جمع‌آوری موجوات قدرتمندی به نام جینچوریکی می‌پردازند تا بتوانند، با استفاده از قدرت آن‌ها دنیا را اصلاح (نابود) کنند. اختلاف عقیده در تمام انیمه موج می‌‌زند. گروه کوچک ولی قدرتمندی اعتقاد دارد که نابود کردن دنیا به معنای صلح و اصلاح است و گروهی دیگر معتقدند که باید بدون جنگ و درگیری اصلاح شد. در ابتدای انیمه ناروتو تا اواسط آن، هویت دشمن مشخص نیست و صرفاً با یک گروه خاص مواجه هستیم. آکاتسوکی نام گروهی از قوی‌ترین نینجاهاست که در راستای هدف خود، باهم متحد شدند. به مرور که به اواخر انیمه هم نزدیک می‌شویم، هویت تک تک اعضای گروه آکاتسوکی مشخص می‌شود و آخرین جنگ بزرگ نینجایی با اتحاد تمام ملیت‌ها بر علیه آخرین اعضای باقی‌مانده از آکاتسوکی صورت می‌پذیرد. بالاخره، با تمام شدن جنگی ویران کننده، صلح هم برقرار می‌شود. تا زمانی که گروهی برای برهم زدن صلح وجود دارد، جنگ هم وجود دارد و صلح نمی‌تواند پایدار بماند، صلح تنها زمانی پایدار می‌شود و پایدار می‌ماند که گروهی قصد خرابکاری در دنیا نداشته باشند.
انیمۀ ناروتو به خاطر طرح داستانی خاصی که داشت، دارای طراحی‌های منحصر به فرد بود. در انیمه، در قبایل مختلف چشم‌های مختلفی وجود دارند که صاحبانشان را دارای قدرت خاصی می‌کنند. معروف‌ترین و قویترین این قبیله‌ها، قبیله اوچیها است. اعضای این قبیله، چندین نوع چشم مختلف دارند که طراحی هرکدام از آن چشم‌ها جالب و قابل توجه است. از لحاظ طراحی و گرافیک هم، انیمه در سطح متوسط رو به بالایی قرار دارد. تنها نقطه ضعف داستان که باعث شده امتیاز پایینی از مخاطبان بگیرد، تعداد زیاد قسمت‌های انیمه است. داستان در بهترین حالت می‌توانست زیر صد قسمت اتمام شود، اما فلش‌بک (گذشته‌نما)هایی که در داستان نمایش داده می‌شوند و بیش از حد طبیعی طول می‌کشند کمی مخاطب را منزجر می‌کند. تقریبا هر سکانسی که می‌تواند در یک قسمت جمع بندی شود، تا ۳ قسمت هم سابقه داشته که طول بکشد. اشتیاق عجیب طراحان انیمه برای طولانی کردن این انیمه، واقعا عجیب است.
در یک جمع بندی کلی، به نظر من، بهترین انیمه‌ای بود که برای وارد شدن به دنیای انیمه می‌تونستم تماشا کنم. گفتم که به خاطر این که اولین انیمه‌ای بود که تماشا کردم، پس اولین پست معرفی رو هم اختصاص بدم به ناروتو. امیدوارم که از این پست خوشتون اومده باشه. راستش هیچوقت نمی‌تونم اینمۀ ناروتو رو نقد کنم، چون اولا که تعداد قسمت‌هاش بیش از اندازه زیاده و دوباره نمی‌تونم نگاهش کنم و این که قبلا یکبار تماشاش کردم.


شما فکر می‌کنید رسانه‌هایی که فساد را در عالم منتشر کرده‌اند این کار را از چه راهی انجام داده‌اند؟ از چه راهی وارد شده‌اند که نتیجه‌اش وضعیت امروز در فلسطین شده است که بچه‌های فلسطینی این چنین قطعه قطعه می‌شوند و از کسی صدای اعتراضی بلند نمی‌شود؟ ریشه‌های این اوضاع کجاست؟ ریشه بمب‌هایی که بر سر کودکان مظلوم فلسطین و لبنان ریخته می‌شود، کجاست!؟ چرا کرورکرور اروپایی بی وجدان و دور از انسانیت به اسرائیل مالیات می‌دهند تا او این قدر راحت جنایت کند؟

آیا روشنفکرهای اروپا؛ فرانسه، انگلستان، آمریکا و امثالهم مرده‌اند که این همه ظلم و جنایت را نمی‌بینند؟ چرا صدایی از آنها بلند نمی‌شود!؟ این انسان‌هایی که در اروپا زندگی می‌کنند، چگونه مسخ شده‌اند که به راحتی اجازه می‌دهند با پول و حمایت آنها این همه جنایت انجام شود؟ شما فکر می‌کنید آنها با چه مسخ شده‌اند؟ با فیلم‌های هالیوودی، که همین یهودی‌ها برایشان ساخته‌اند. یهودی‌ها به جوانان مسیحی یاد داده‌اند که: پسرها! جلوی باباهایتان بی‌ادب باشید. زن‌ها! جلوی مردهایتان بی‌ادب باشی. مردها! جلوی خانم‌هایتان بی‌ادب باشید. دخترها! جلوی والدینتان بی‌ادب باشید جلوی در و همسایه بی‌ادب باشید.» فقط کافی است مدتی پی فیلم‌های هالیوودی بنشینی؛ خواهی دید که چقدر راحت بی‌ادب می‌شوی!
[.]
در کشورهای اروپایی یک خط تلفن وجود دارد که سال‌هاست به جمهوری اسلامی اصرار می‌کنند که شما هم این خط تلفن را راه بیندازید. اسم این خط تلفن، تلفن مخصوص کودک آزاری» است. مثل خط تلفن ۱۱۰ ، که اگر کسی جایی جنایتی دید، زود به پلیس ۱۱۰ زنگ می‌زند و پلیس خود را می‌رساند. آنها اصرار دارند که شما هم یک خط ویژه برای بچه راه بیندازد. می‌دانید چرا!؟ برای اینکه اگر پدری به بچه‌اش گفت: پسرم این چه فیلمی است نگاه می‌کنی!؟» بچه گوشی تلفن را بردارد که: آقای پلیس، بابایم اذیتم می‌کند، بیا ببرش!» پلیس هم به خاطر همین حرف آقا پسر، فعلاً پدر را می‌برد تا بعداً قاضی رسیدگی کند که آیا پسر حق می‌گفته یا نه؟ این یعنی قانونی کردن بی‌ادبی.
یهودی‌ها بی‌ادبی را در دل خانواده‌های مسیحی نهادینه کرده‌اند اما می‌دانید زندگی همین یهودی‌ها در دل آمریکا چگونه است؟ خانواده‌های یهودی هر وقت بخواهند جایی بروند، اول آقا حرکت می‌کند، بعد خانم پشت سر او راه می‌افتد. بچه‌ها هرچقدر هم که بزرگ شوند، به بابا که می‌رسند خم می‌شوند و دست او را می‌بوسند؛ یعنی پسر نوکر باباست.
اگر به آنها بگویی چرا در خانواده‌های یهودی، این پدرسالاری وجود دارد و چرا ادب بچه‌ها نسبت به پدران این قدر بالاست؟ می‌گویند: ما یهودی‌ها می‌خواهیم دنیا را اداره کنیم. اگر بچه‌های ما بی‌ادب باشند که نمی‌شوند!» اما همین‌ها، در فیلم‌ها به بچه‌های ما یاد می‌دهند که هرچه دلتان می‌خواهد فحش بدهید! جلوی پدر و مادرتان بایستید!» به خانم‌ها هم یاد می‌دهند که جلوی شهرشان بایستند و بی احترامی کنند، به آقایان هم یاد می‌دهند که جلوی بچه‌ها به همسرشان بی احترامی کنند. و به این ترتیب، ادب را در خانواده‌ها، از بین می‌برند.

چگونه یک نماز خوب بخوانیم!؟ | مبحث ادب در نماز


آنچه در نظر نیچه، جذابیت خاصی داشت این ایدۀ اپیکور بود که خوشبختی یعنی زندگی در جمع دوستان. ولی نیچه با رضایت خاطر حاصل از اجتماع، ناآشنا بود: این تقدیر ماست که از لحاظ فکری گوشه نشین باشیم و گاه و بی گاه با کسی گفتگو کنیم که از لحاظ فکری شبیه خودمان است.» در سی سالگی شعری در وصف تنهایی سرود، [.] که دلش نیامد آن را تمام کند.

همسریابی هم کمتر دردناک نبود، مشکلی که تا حدی ناشی از ظاهر _ سبیل‌های بزرگ غیر عادی شبیه فیل دریایی _ و کمرویی نیچه بود که رفتار خشک بی ظرافت سرهنگی بازنشسته را ذهن تداعی می‌کرد. در بهار 76 در سفری به ژنو، عاشق دختر موطلایی چشم سبز بیست و سه ساله‌ای به نام ماتیلده ترامپداخ شد. طی گفتگویی دربارۀ شعر هانری لانگ فو، نیچه گفت که هرگز با نسخهٔ آلمانی شعر پوشال» لانگ فلو برخورد نکرده است. ماتیلده گفت که نسخه‌ای از آن را در خانه دارد و می‌تواند برایش رونویسی کند. نیچه، که دل و جرئت پیدا کرده بود، او را به پیاده روی دعوت کرد. ماتیلده صاحبخانه‌اش را به عنوان همدم خود همراه برد. چند روز بعد، نیچه پیشنهاد کرد برای ماتیلده پیانو بنوازد، و بی درنگ این استاد سی و یک ساله زبان شناسی کلاسیک دانشگاه بازل از ماتیلده خواستگاری کرد. سرهنگ سرخوش پرسید: آیا فکر نمی‌کنی اگر با هم باشیم، هر یک از ما _ و نیز پوشال _ بهتر و آزادتر از زمانی خواهیم بود که تنها بوده‌ایم؟» جرئت می‌کنی در تمام مسیرهای زندگی و تفکر. با من همراه شوی؟» ماتیلده جرئت نکرد.

مجموعه شکست‌های متوالی در امر خواستگاری به نیچه بسیار صدمه زد. با توجه به افسردگی و بیماری نیچه، ریشارد واگنر به این نتیجه رسید که دو درمان احتمالی وجود دارد: او باید ازدواج کند یا اپرا بنویسد.»

 [.]  بعد از شکست‌های متوالی در اپرا و نوشتن دوئت‌های بسیار منزجر کننده

اصرار واگنر شدیدتر شد. با آهنگ یکنواخت می‌گفت: تو را به خدا با زنی پول‌دار ازدواج کن!» او با پزشک نیچه، اوتو آیزر، تماس گرفت و هر دو حدس زدند که بیماری نیچه حاصل خودیی شدید اوست. این طنز روزگار بود که تنها زن ثروتمندی که نیچه واقعاً عاشقش بود زن خود واگنر، کوزیما، بود. نیچه سال‌ها احساساتش نسبت به کوزیما را در لباس صمیمیت دوستانه مخفی کرده بود. فقط پس از زوال عقلش بود که واقعیت آشکار شد. نیچه مطابق امضای خودش، دیونوسوس، در کارت پستالی که در ابتدای ژانویه 89 از تورین برای کوزیما فرستاد نوشت: آریادنه، تو را دوست دارم.»

[.]

پس از کشمکش های زیاد بالاخره نیچه شکست و از دست رفت و به مدت یازده سال تا آخر عمر در تیمارستان بستری شده بود.

 

برگرفته از صفحات غم انگیز آخر کتاب تسلی بخشی‌های فلسفه.


در حوزه‌های علمیه؛ یک طلبه بنای خود را این‌طور می‌گذارد که تا آخر عمر در رابطه با مسائل دینی تحقیق کند و به‌واقع هم علوم دینی چنین وسعتی را دارند که همواره ما را جلو ببرند، مثل نظر به نور است که از یک جهت با آن روبه‌رو می‌شوید و روشنایی لازم را جهت دیدن اطراف به‌دست می‌آورید و از جهت دیگر متوجه نور شدیدتری هستید که باید به سوی آن حرکت کنید. به همین جهت یک مجتهد این طور نیست که سر ساعت 8 صبح بر سر درس خود حاضر شود و ساعت 2 بعدازظهر هم درس را ترک کند و بعد به استراحت و تفریح بپردازد، بلکه فرهنگ حوزه‌های علمیه و فقهای ما آن‌طور است که شب و روز نمی‌شناسند و تمام زندگی‌شان تحقیق در دین است تا بتوانند تکلیف مردم را از متن دین، در هر زمانی و هر شرایطی استخراج کنند. در حوزه‌های علمیه تفقه در دین همه‌ی زندگی فقها را تشکیل می‌دهد و هرگز ارزیابی نمی‌کنند که آیا حقوقی که می‌‌گیرند در حدّ کاری که انجام می‌دهند هست یا نه، اصلاً این حرف‌ها نیست. حیات و زندگی و نفس کشیدن یک فقیه با تحرّک در دین و تفقّه در متون دینی یکی شده است و تا این روحیه پیش نیاید کسی فقیه نمی‌شود و نمی‌تواند حکم فقهی بدهد و به ‌قول معروف بتواند بر عروة‌الوثقی» حاشیه بزند. این از نکات بسیار مهمی است که بدانیم ما در حوزه‌های علمیه سابقه‌ی هزارسال تحقیقِ منظمِ همراه با چنین روحیه‌ای داریم و این برای ما شرایطی را به‌وجود آورده که فقهای ما به کمک آن روحیه نه‌تنها وظایف فردی مسلمانان را به‌خوبی برای آن‌ها روشن می‌کنند، بلکه تحت عنوان حکومت دینی می‌توانند به بهترین نحو جامعه را در امور ی و اقتصادی و تربیتی تغذیه نمایند هرچند در مورد اخیر هنوز در اول راه هستیم و حوزه‌ها آن‌طور که باید در فقه ی و حکومتی مثل فقه در امور فردی رشد نکرده‌اند.

در روش حوزوی، در مسیر پروریده‌شدن افراد جهت رسیدن به اجتهاد، گاهی بر سر یک موضوعی یک نفر موضع انکارِ کامل می‌گیرد و هیچ پیش‌فرضی را به راحتی نمی‌پذیرد تا طرف مقابل با دلایل کاملاً محکم نظر خود را اثبات کند و از این طریق نسبت به هیچ موضوعی سرسری عبور نمی‌شود و این‌طور نیست که از ابتدا موضوعات را صرفاً با روحیه‌ی پیروی از گذشتگان پذیرفته باشند زیرا در آن صورت افراد، مقلد خواهند بود و نه مجتهد. این‌همه نوآوری فقهی که در طول تاریخِ هزارساله‌ی فقه ظهور کرده تا آن‌جایی که میرزای شیرازی براساس مبانی فقه شیعه، استعمال تنباکو را حرام می‌کند و یا حضرت امامرضوان‌الله‌تعالی‌علیه»، ولایت فقیه را به عنوان یک نظریه جهت تأسیس یک نظام و یک تمدن در مقابل تمدن غربی، مطرح می‌کنند، همه در راستای روحیه‌ی بازبینی مجتهدین در متون فقهی و اِعمال اجتهاد نمودن بر اساس زمان و مکان است.

در بین مجتهدین یک روش زودباورانه که حالا زود مطلب را تمام کنند به چشم نمی‌خورد و یا این که بخواهند بر اساس بودجه‌ای که در اختیار دارند تحقیق کنند. در حوزه‌های علمیه تحقیق تا آن‌جا جلو می‌رود که مجتهد یقین کند به مطلب رسیده است زیرا باید تک‌تک فتواهایی که می‌دهد برایش مسلّم شود و به همین جهت کار با حدسیات جلو نمی‌رود.


با کمی تحقیق در نظام فقهیِ هزار ساله‌ی شیعه، متوجه می‌شوید یک نظام علمی بسیار دقیق و حکیمانه و با حفظ تمام اصولِ تفکّر و تحقیق، در فقه مطرح است و این درحالی است ‌که در تمام دانشگاه‌های دنیا، سابقه‌ی تحقیق به دویست سال هم نمی‌رسد و آن‌هم نه با آن دقّت و حوصله‌ی شبانه‌روزی و همه‌جانبه‌که در حوزه‌های علمیه وجود دارد. بسیاری از مردمِ ما فکر می‌کنند فقهای ما می‌روند در حجره‌ها می‌نشینند، تعدادی از آیات و روایات را جمع‌آوری می‌کنند و سپس رساله‌ی خود را می‌نویسند. عموماًً در جریان روند تفکّر فقهی و در کنار آن ملکه‌ی اجتهاد مجتهدین و قدرت استنباطی که تنها مخصوص عده‌ای خاص از علما است، قرار ندارند و لذا مسأله‌ی فقه و فقاهت را دست کم می‌گیرند.

ملاحظه فرمودید که سابقه‌ی دانشگاه‌های دنیا بیش از دویست سال نیست آن‌هم نه این‌که در تمام این دویست سال، تحقیق و تفکر در آن مراکز سیر تکاملی داشته است، بلکه گاهی روش‌هایی را در علوم انسانی و جامعه‌شناسی دنبال کرده‌اند که بعد از مدتّی مجبور بودند از آن روش‌ها دست بردارند و هنوز هم بشریت به یک نظام همه‌جانبه‌ی قابل اطمینانی در نظام دانشگاهی دست نیافته است.۱

ادامه مطلب

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروش و تعمیر ماشین های اداری نوین رسالت دَر مِه‍‍‍ـ از دهان دررفته‌های یک دخترک مجموعه علمی و تربیتی ولایت تهران خانه زیبا کلبه مهر چشم رضوان وبلاگ شخصی سید محمد علی عادلی داستان نویسی وبلاگ سیستم نیازمندی های سی سی ال آچاره؛ سامانه هوشمند درخواست خدمات